چه رویا بود برق آن نــــــــــگاهت
زمانی که ندای کــــــــــــــوچ کردی
و قلبت را به من عاشق ترین دل
و یک شاخه گل سرخ هدیه کردی
* * *
چه مهتابی و زیبا بود آن شب
که من با تو در آن خلوت نشستیم
و با حرفهای زیـــــــــبا و ترانه
تمام مــــــــــــوج دریا را شکستیم
* * *
تمام لحظه ها شد غرق احساس
تمام زندگی شـــــد مثل دریا
و صحرا شد شکوفا از گل یاس
* * *
من اکنون مانده ام با لحظه هایم
به دنبال حضورت تــــا بیایی
تو خود یک واژه آبـــــی عشقی
تو یک دفترچه از آیات پاکی
من از باغ وجودت یاس چیدم
در آن پس کوچه های آشنایی
ولی افسوس لیلا در غمت ماند
چو آتش در میان این جدایی
((لیلا علی اکبری از کتاب باران صدای پای توست))