باران صدای پای توست

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

باران صدای پای توست

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

خداحافظ برای همیشه

 

 

از امتداد ابرهای  باران زا گذشتی          افق های ذهنم را در نوردیدی  

        

 

و یک روز از جاده های خیس و بارانی آمدی              گرمای وجودت را حس کردم 

 

 

    

 یک شاخه گل به من هدیه کردی و با کلامت جان بخشیدی مرا 

 

با آهنگ عشق آمدی و به من سلام گفتی   

 

با حس باران آمدی  

 

دروازه های قلبم را به سوی عشق باز نمودی  

 

و همه پنجره ها رو به دریا باز شد با تو 

آن کلام گرم کجا واین کلام زخمی کجا 

 

امروز  آهنگ رفتن داری با من ؟

 

در جاده محو می شوی                ستاره ای که در آسمان عشق خاموش میشود  

 

و پنجره ای میماند که در بهت مهتاب یخ بسته با من  

 

دیگر اما کدام دریا کدام عشق؟  

 

خداحافظ برای همیشه  

 

                                         

 

لیلا شهریور    ۱۳۸۷

leila200_a@yahoo.com

نظرات 5 + ارسال نظر
نا شناس شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:49 ق.ظ

دلم گرفت

ناشناس شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:51 ق.ظ

دلم گرفت

اح...... شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ق.ظ

من ///////ا آن گم کرده راهم

شهریار دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:10 ق.ظ

ای بابا

Akbar دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ب.ظ http://Akbar68f.persianblog.ir

خیلی عالیه . روح لطیفی داری . امید شادی و پیروزی و کامیابی برایتان دارم .
http://Akbar68f.persianblog.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد