باران صدای پای توست

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

باران صدای پای توست

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

امروز

نظرات 4 + ارسال نظر
آقای بهشتی پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ق.ظ http://houry.blogfa.com/

سلام علیکم و رحمه الله
درج اولین نظر از آن بنده شد؟ این لیاقتی بزرگ است.

ان شاء الله زودتر غم و غصه برود و شادی بیاید.

مونا یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ق.ظ

برای دوستت سحر کاری کن. افسوس و شعرهای قشنگ به دردش می خوره؟
کاری مثل صلوات. مثل جمع کردن عکساش از دید 1000 نفر نا محرم .
دوستت دستش از دنیا کوتاهه.
به حرفم فکر کن.
اللهم صل علی محمد و آل محمد

همسایه سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

سلام بانو
بعد از سالها اومدم
و امیدوارم هیچوقت دلگیر نباشی مهربون

تو از آن حادثه ی تلخ نگو
که تو را با خود برد
و مرا
خسته و تنها
به همسایه سپرد

فرزاد پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:27 ب.ظ

سلام برای شنا یک دنیا شادی بدون دل تنگی آرزو می کنم . لیلا چرا از دلتنگی میگی ظاهر تو هیچ وقت این حرف هارو نمی زد ونمی زنه اگر می تونی اگر این سوال جواب داشت به ایمیلم بگو... برای تو موفقیت آرزودارم.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد