باران صدای پای توست

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

باران صدای پای توست

آه ای سفر کرده چه می توان گفت وقتی قلب من از جنس آیینه است و دستهای سرد تو خالی از عشق

حقیقت بزرگ عشق

 

 

حقیقت بزرگ عشق 

 

 روزهایی گرم با حقیقتی سوزان 

 

 ثانیه هایی که میگذرند بی نام و نشان 

 

کوچه هایی خلوت  و صدای افتادن برگی در آب 

 

صدای خاموشی در ازدحام بی خبری ما آدمها  

 

کجاست دستهایی برای مهرورزی 

 

مبهوت کدام نقطه روشن .کدام روزنه امیدی لیلا؟

روزگار بی رنگین کمان میگذرد

حکایت مهربانی شعر میشود

  

 

روزهایی که میگذرند و ساعت هایی که میماند 

 

ومی دانم که من آن ساعت ها را پر می کنم  

 

من زندگی را می فهمم  

 

 به بهار و  شکوفه ها  می اندیشم 

 

به باران و رنگین کمان 

 

کجاست رنگین کمان زندگی من 

 

انتظار چه زیبا می گذرد  

 

 

 باران.بهار .دوست داشتن و رویاهایی که می آیند

چه رویایی شیرینی ......

ساحل بالشی بود

و دریا رو اندازی و آغوشی برای من که از جنس آسمان بودم 

ترانه زندگی در وجودم زنده می شود 

 

من با نسیم زنده میشوم 

 

نگاه کن نفس میکشم 

 

روزنه زندگی ام روشن میشود  

 

 

 

 

حقیقت عشق جان میگیرذ 

 

زیرا زندگی مرا دارد 

  

لیلا

نظرات 12 + ارسال نظر
دختر بندر چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ب.ظ http://dokhtebander.blogsky.com

سلام وبلاک باحالی داری
خیلی از شعر و عکسا خوشم اومد موفق باشی...

شوک چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ب.ظ http://www.shouk.blogsky.com/

وبلاگتون رو دیدم .بسیار جالب و ژر محتوا بود. میخواستم با همدیگه تبادل لینک کنیم. برای این کار لطفا آدرس وبلاگ من رو در وبلاگتون بزارید سپس به من خبر دهید تا متاقبلا این کار رو انجام دهم . با آرزوی موفقیت. ضمنا با نام زیر 18 ممنوع وبلاگ ایشان رو سیو کنید.

همسایه چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ب.ظ

سلام مهربون...


روزگار بی رنگین کمان می گذرد
حکایت مهربانی شعر می شود
مبهوت کدام نقطه ی روشن
کدام روزنه ی امیدی؟؟؟

خیلی غمگین و دلنشین نوشتین ولی پست قبلی رو که نوشتین سلام به زندگی بیشتر دوست دارم...خدا کنه همیشه اونجوری که نوشتی باشی همیشه....

همسایه چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:17 ب.ظ

بازم سلام
تو خود زندگی هستی با این احساس آسمونیت...
امیدوارم همیشه ساز احساست کوک باشه...


از ازل قسمت من بوده قلم فرسایی

خسته ام دیگر از این عالم بی پروایی


من پلاک دو سه تا کوچه ی بی رهگذرم

حک شده روی تن آبی من تنهایی


یک نفر نیست در این کوچه به دادم برسد

پس بگو کی تو به دیدار دلم می آیی


گفته ام کودک دل غصه ی بیهوده نخور

اینقدر پرسه نزن با قلم رسوایی


کوچه مهتاب و هوا شرجی و دریا آرام

شده مهمان دل من پری دریایی


به خدا خسته ام و پلک غزل سنگین است

بروم یا نروم هر چه تو می فرمایی...



مواظب خودتون باشین و با اون قلب آسمونیتون واسه همسایه دعا کنین...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ق.ظ

gfhamgin
‌dooset daram gharibe

احسان یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ب.ظ http://loveeee.blogsky.com

سلام ...
قبل از هر چیز ممنونم که به وبم سر زدی و در مورد کاریکاتور نظر دادی ... الان داریم نتیجه گیری کلی رو با بچه ها انجام میدیم ... یک بار دیگه منتظر نظرت هستم .. من و بقیه دوستان به سه نکته کلی رسیدیم می خواستم ببینم شما با کدوم یکی وافقی ... منتظرت هستم ... تا دیداری دوباره و ایرانی آباد ...

zan چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:01 ق.ظ

zanaks har rooz ba aks jadid montazer shomast

http://zanaks.blogfa.com

ساعت هفت دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.bazrafkan.ir

سلام همکار قدیمی
هرجا هستید شاد و سبز باشید.

fati پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام وبلاگ جالبی دارید.موفق باشید

هومن دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:22 ق.ظ

شما منو کامل میشناسی.باهام ازدواج میکنی؟خواهش میکنم فکر کن و جواب مثبت بده

معین جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ق.ظ

سلام.زاویه زندکیت پر غم و دستات یخه
کاش من زندگی بودم و تو را داشتم

imperror of darkness سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ

that's great
خیلی جالب بود مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد